.................................
ye hese gohi daram
نظرات شما عزیزان:
ﺍﺯ ﻳﻪ ﺟﺎیے بہ ﺑﻌـﺪ بہ ﺧــﻮﺩﺕ میگے
❣ ❣ ❣ ﺍﺻـــﻠﻦ ﭼﻪ ﺩﻟﻴﻠــے ﺩﺍﺭ
ﻩ بہ ڪسے ﺑﮕـــﻢ ﺣــﺎﻟﻢ ﺑـــﺪﻩ ❣ ❣ ❣
ﺍﻭﻧــﺎ چیڪــار ﻣﻴﺘﻮنڹ ﻭﺍﺳـــﻢ ڪنڹ
❣ ❣ ❣ ﺟﺰ ﮔﻔـﺘﻦِ یہ ﺍﻟﻬـــے ﺑﻤــﻴﺮﻡ ❣ ❣ ❣
ﺟﺰ ﮔﻔـﺘﻦِ یہ ﻧﺎﺭﺍﺣــﺖ ﻧﺒﺎﺵ ﻣﻴﮕــﺬﺭﻩ ❣ ❣ ❣
ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ...
halam kheyli bade
تو مرا نادیده بگیر …
و من …
بدنم روز به روز کبود تر می شود …
از بس …
خودم را میزنم ،
به نفهمی …!!!
حـالتـي "غریـب"دارم!
انگــار میدانــم ساخـته شـده ام
تـــا: " بســوزم"
mayel bodin sar bezanid
ﺭﻭﺡ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺗﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﺩﺭ ﺭﮒ ﻭ ﻣﻮﯾﺮﮔﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﺪ
ﺗﻮ ﻭﻟﯽ ﻓﮑﺮ ﺑﮑﻦ ﻗﻠﺒﯽ ﺍﺯ ﺁﻫﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﺳﺎﮐﺘﻢ، ﺣﺮﻑ ﻭﻟﯽ ﭘﺸﺖ ﺳﮑﻮﺗﻢ ﮐﻢ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﺴﺘﻪ ﻟﺐ ﻫﺎﻡ، ﻧﺦ ﺻﺒﺮ ﺑﻪ ﺳﻮﺯﻥ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﯿﺨﻮﺩﯼ ﺳﻌﯽ ﻧﮑﻦ ﺩﺭﺩ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻨﯽ
ﺍﯾﻦ ﺟﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻡ
سرنوشت نامطلوبشان نیـــــــــــــــست...
بلکه بیمعنا شدن زندگی است
که مصیبت بارتر است ...
خنده ام مصنوعی است،این واقعامعلوم نیست؟
آدمی شادم میان دیگران،اما چرا
اشک چشمانم ولی ازدیدشان معلوم نیست؟
شعرهاوجمله هاشیرین برآید ازدلم
این همه تلخی،چراشیرینی اش معلوم نیست؟
خسته ام ازگریه از نزدیک بودن های دور
التماس چشم هایم بازهم معلوم نیست؟
باشد..عادت میدهم دل راولی ای روزگار
رحم وانصافت کجا رفته؟چرامعلوم نیست؟
صبرکردم،صبرخواهم کردزین پس بازهم
این صبوری وتحمل تابه کی؟ معلوم نیست؟
تابه کی پنهان کنم این دردهارا؟ خسته ام
خسته ام از خستگی هایم خدا!معلوم نیست؟
"دردم ازیار است" آری حافظا..اماببین
من کجا؟ یارم کجا؟ درمان کجا؟ معلوم نیست!
در گوشـه ای نشستهــــ ـــ ـ ام ..
کار از چسبــــ و باند و پانســمان گذشتهـــــ ـــ ـ
زخمـــــ ـــ ـ به روحـــــــ ـــــ ـــ ـم رسیـده ...
uppam!
اینگونه به اعتماد
نام خود را
با تو می گویم...
کلید قلبم را
در دستانت می گذارم
نان شادی ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم
و سربر شانهی تو
اینچنین آرام
به خواب می روم؟
کیستی که من
اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟!!
کیستی که من
جز او
نمی بینم و نمی یابم ؟!!
دریای پشت کدام پنجره ای؟
که اینگونه شایدهایم را گرفته ای
زندگی را دوباره جاری نموده ای
پر شور
زیبا
و
روان
دنیای با تو بودن در اوج همیشه هایم
جان می گیرد
و هر لحظه تعبیری می گردد از
فردایی بی پایان
در تبلور طلوع ماهتاب
باعبور ازتاریکی های سپری شده...
کیستی
ای مهربان ترین؟
علت تحلیل اعصابم فقط تغییر كرد!
من اثاث خانه را یك یك عوض كردم، ولی –
خانه آن خانه ست، اسبابم فقط تغییر كرد!
بین عشق آسمانی و زمینی فرق نیست!
قبله ثابت ماند، محرابم فقط تغییر كرد!
از «ده شب» رفت تا نزدیكهای «پنج صبح»
در نبودت ساعت خوابم فقط تغییر كرد!
«عاشق بیچاره»، «مجنون روانی»، «دوره گرد»
بین مردم اسم و القابم فقط تغییر كرد!
شورشی كردم علیه وضع موجودم؛ ولی –
من رعیت ماندم اربابم فقط تغییر كرد!
برای نوشتن نام توست
اعداد
پیش از تولد تو به صف ایستادند
تا راز زاد روز تو را بدانند
دست های من
برای جست و جوی تو پیدا شدند
دهانم
کشف دهان توست
ای کاشف آتش
در آسمان دلم توده ی برفی است
که به خنده های تو دل بسته است ....
بی حضور تمام عقربه ها !
روزهای تــو ...
شب های مــن ...
و گرینـویـچی که مدام می چرخد ...!
شاید گــرمـــــای استوا
تنها خـــط مـشتــرک ما شد ...!
مــــــــن اما ...
کجای راه تو بودم ؟
کجای این احـســاس (فرضی) مشترک ؟
تــمام گذشته ام به هم ریخته است !
نمی دانم، این ویار های گاه و بی گاه
باردار کدام احساسم کرده است !
مـــن، هنــوز در قطار گذشته هایم
جـــــا مانده ام .....!
و ریل های تو در توی بودنــــــت
هــنــــوز در دست تعمیر است ...!
سکوتم را با نادانی ،
آرامشم را با رضایت ،
و مهربانیم را با ناتوانی ،
اشتباه مگیر !! ...
حیـله و نیــرنگ نـــرخ زنـــدگیـست ...!
پس تنها تر از اینم نکن نفس
♥ دو شنبه 23 شهريور 1394